ته خط

هیس...

باز رسیدم به ایستگاه...

بارون همه جارو خیس کرده بود... شب بود...

راه زیادی و پیاده گذروندیم...

خسته بودیم گفتیم بقیه راه رو با اتوبوس بریم...

بخار از دهنت بیرون میومد...خستگی و توی چشات میدیدم...

یادته... عشقم بودی...

مثل این فیلمها کاپشنم و دادم بهت که به حساب سرما نخوری...

رسیدم خونه با اینکه کاپشنمو دادم بهت ولی سرما نخوردم...

کذشت و گذشت و گذشت...

حالا اومدم توی همون ایستگاه اینبار تنها بودم...

هوا سرد بود... ولی کاپشنم تنم بود...

رسیدم خونه جلوی اینه وایستادم...یه چیزی نظرمو جلب کرده بود...

یه سری موهای سفید لابلای موهای مشکیم بود...

یه چای داغ بعدشم خواب...

صبح فردا رسید... حس بدی بود...

سرما خوده بودم... تنهای تنها....

...........................................

...........................................

...........................................

زن...

دلش میخواهد لباس بدون استین بپوشد...

دلش میخواهد پاشنه بلند به پا کند...

ذات زن این است که به خود برسد...

و مانند طاووس که تا متوجه نگاه دیگران میشود پرهایش را باز میکند خودنمایی میکند...

و معنی کارش این نیست که فکرش یا خودش منحرف است...

و لعنت به کسانی که زیبایی زن را انحراف میدانند...

تو...

تویی که باید با دید دیگری به زن نگاه کنی...

اری تو که نامت را گذاشته اند مرد... با توام...

مردی که چشمت به هوس اغشته است...

مردی که تیکه پرانی هایت را افتخار میدانی...

یادت باشه همجنس زیاد داری...

تو که ناموس دیگری را سرتا پا برانداز میکنی...

در گوشه ای دیگر از همین خیابان... همجنست با ناموست همین کار را میکند...

چه شد عصبی شدی؟؟؟

نه ارام باش! این همان مثلی است که میگویند...

"از هر دست بدهی از همان دست پس میگیری..."




نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





نوشته شده در شنبه 9 فروردين 1393ساعت 13:17 توسط اسمایوسفی|


آخرين مطالب
Design By : ghalebeweblog.ir